مروری به مسألهی استعانت و توسل
تشریح استعانت و تحقیق در مسألهی توسل
«إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»؛ مفسر قرآن، حضرت عبدالله بن عباس رضی الله عنهما آیهی فوق را چنین تفسیر کرده است: «ما تنها تو را عبادت میکنیم و به جز تو کسی دیگر را نمیپرستیم و تنها از تو مدد میخواهیم و به غیر از تو از کسی دیگر یاری نمیخواهیم.» (ابن جریر؛ ابن أبی حاتم)
برخی از اسلاف صالح گفتهاند که سورهی فاتحه راز (خلاصه) تمام قرآن است و آیهی «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» راز تمام سورهی فاتحه میباشد؛ زیرا نخستین جملهی آن اظهار برائت از شرک و دومین جملهی آن انکار قدرت و توانایی از انسان است؛ چون بندهی ناتوان بدون یاری خدا قادر به انجام هیچ کاری نخوهد بود. در نتیجه انجام تمام کارها به خدا محول میشود؛ چنانکه انسان در مواضع متعددی از قرآن به این امر راهنمایی شده است؛ از جمله: «قُلْ هُوَ الرَّحْمٰنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا» [مُلک: ۲۹]؛ یعنی: «بگو: اوست رحمان که به او ایمان آوردیم و بر وی توکل نمودیم.» و فرموده: «فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَیْهِ» [هود: ۱۲۳]؛ یعنی: «پس او را عبادت کن و بر او توکل کن.» و میفرماید: «رَبُّ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ لَآ إِلٰهَ إِلَّا هُوَ فَاتَّخِذْهُ وَکِیلا» [مزّمّل: ۹]؛ یعنی: «پروردگار مشرق و مغرب است؛ نیست معبودی مگر او، پس او را کارساز گیر.»
خلاصهی همهی آیات فوق این است که فرد مؤمن در انجام هر کار خود نه به قابلیت و شایستگی خویش اعتماد نماید و نه به کمک و مساعدت دیگران دلگرم باشد، بلکه فقط به خدا توکل و اعتماد کند؛ زیرا او کارساز مطلق است.
تا اینجا دو مسأله از اصول عقاید ثابت گشت:
ـ نخست اینکه عبادت غیر خدا جایز نیست و شرک در عبادت خدا حرام و جرمی نابخشودنی است. در مورد معنی عبادت گفتیم که عبارت است از اظهار عجز و خواری زیاد در برابر کسی به خاطر محبت و عظمت بینهایت او.
این طرز برخورد با هر کس غیر از خدا شرک است؛ زیرا شرک تنها این نیست که مانند بت پرستان سنگ یا مزاری را حاکم بر سرنوشت خود بدانیم؛ بلکه قایل شدن عظمت و محبت و اطاعت برای کسی دیگر به حدی که برای خدا قائل هستیم، شرک آشکار است. قرآن در مورد شرک یهود و نصارى میفرماید: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللهِ» [توبه: ۳۱]؛ یعنی: «یهودیان علمای دین و دراویش را ربّ خود قرار دادند.»
پس از نزول آیهی بالا حضرت عدی بن حاتم ـ که قبلاً نصرانی بود ـ به حضور پیامبر صلى الله علیه وسلم شرفیاب شده و عرض کرد: یا رسول الله! ما که علمای خود را عبادت نمیکردیم، چرا قرآن ما را به آن متهم کرده است؟ آن حضرت صلى الله علیه وسلم پاسخ داد: «آیا تاکنون اتفاق نیفتاده که علمای شما بسیاری از چیزها را که خدا حلال کرده، حرام قرار دهند و بالعکس بسیاری از چیزها را که خدا حرام کرده، حلال بدانند، سپس شما به گفتهی آنها احترام گذاشته و آنها را مطابق فتوای علما خود حرام یا حلال بدانید؟» گفت: آری! به درستی که چنین بوده است. آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «این است عبادت کردن علما.» [المعجم الکبیر: ۱۷/۹۲: ۲۱۸؛ و نگا: سنن الترمذی: ۳۰۹۵]
پس دانستیم که حق حلال و حرام دانستن چیزها فقط در اختیار خداست و اگر کسی با وجود دانستن احکام حلال یا حرام خداوند، فرد دیگری را در این مهم شریک بداند و سخن او را که بر خلاف آنهاست، پذیرفته و واجب الاطاعة بداند، گویا آن شخص را عبادت میکند نه خدا را، پس چنین شخصی آشکارا به شرک مبتلا گشته است.
لذا این مطلب که چون عموم مسلمانان شایستگی درک و فهم قرآن و سنت را ندارند و نمیتوانند احکام شرعی را از آن استخراج نمایند و باید به گفتهی امام مجتهد یا عالم و مفتی اعتماد نمایند و بدان عمل کنند، مربوط به این آیه نیست؛ زیرا عمل بر این شیوه در حقیقت عمل به قرآن و سنت و اطاعت از احکام خداوند است؛ قرآن خود ما را به این نکته راهنمایی کرده، میفرماید: «فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» [نحل: ۴۳]؛ یعنی: «اگر خود شما احکام إلٰهی را نمیدانید، از اهل علم بپرسید.»
همانطور که شریک نمودن غیر خدا در مسائل حلال و حرام شرک است، نذر کردن هم به نام کسی دیگر شرک تلقی میشود. همچنین غیر از خدا کسی دیگر را مشکلگشا و حاجتروا قرار دادن و از او دعا خواستن شرک است؛ زیرا در حدیث، دعا هم جزو عبادتها قرار داده شده است و سرانجام ارتکاب هر عملی که علامت شرک باشد، در حکم شرک است.
حضرت عدی بن حاتم میفرماید: پس از مشرف شدن به اسلام در حالی که صلیبی در گردن داشتم، در محضر رسول الله صلى الله علیه وسلم حاضر شدم. آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: «این بت را هم از گردنت بیرون بیاور.» [سنن الترمذی: ۳۰۹۵] با وجودی که در این زمان نظر عدی بن حاتم نسبت به صلیب مانند نصارى نبود، اما پیامبر صلى الله علیه وسلم آشکارا اجتناب از علامت شرک را لازم دانسته و به آن امر کرده است.
متأسفانه امروز بسیاری از مسلمانان را میبینیم که علامت صلیب بر گردن نهاده و از اینکه این عمل مشرکان را انجام میدهند، هیچ باکی ندارند.
همچین اموری؛ مانند سجده کردن و طواف نمودنِ کسی نیز نشانهی شرکاند که اجتناب از آنها جزو اقرار «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» و پیمان وفاداری با خدا میباشد.
ـ مسألهی دوم، طلب استعانت و استغاثه است که مختص خدا بوده و از کسی دیگر جایز نمیباشد.
تحقیقی درباره مسألهی استعانت و توسل و بیان احکام آن
مسألهی مدد خواستن از کسی [غیر از خدا] نیاز به اندکی تشریح دارد؛ زیرا یک نوع مدد و یاری توسط اسباب مادی صورت میگیرد که بدون آن امور مربوط به عالم، مختل میشود؛ مانند یاری رساندن گروههای مختلف اجتماعی به یکدیگر؛ مثل کارگر، مهندس، معمار، نجار و آهنگر که همه نیازمند به هم و ناگزیر از کمک خواستن به یکدیگراند.
بدیهی است که این نوع طلب یاری در هیچ دین و شریعتی ممنوع نیست؛ چون آن نوع استعانت که مختص خداست، در آن دخیل نمیباشد. همچنین طلب دعا از نبی یا ولی جهت هدایت به راه راست که توسّط، به اسباب غیر مادی است، در اشارهی قرآن و روایات حدیث آشکار بوده و جایز میباشد. این نوع مدد نیز در ردیف امدادهایی که مختص خدا بود و خواستن آن از دیگران شرک است، قرار ندارد.
اینک به بررسی استعانتی میپردازیم که ویژهی خدا میباشد و خواستن آن از غیر خدا شرک است. باید گفت: استعانت بر دو قسم است: یکی آنکه فرشته، پیامبر ولیّ یا انسان دیگری را مانند خدا قادر و مختار مطلق قرار داده و از او بخواهند تا حاجات و نیازهایشان را برآورده سازد؛ چنین کفر آشکاری را حتى مشرکان و بتپرستان نیز کفر میدانند؛ زیرا آنها بتها و مزارها را مانند خدا قادر و مختار مطلق نمیدانند.
دوم، استعانتی که مورد نظر کفار میباشد و قرآن و اسلام آن را باطل و شرک میداند. در آیهی «إِیَّاکَ نَسْتَعِیْنُ»، این نوع شرک مورد نظر است؛ بدین معنی که کفار معتقدند: «قادر مطلق خداست؛ ولی به یکی از مخلوقات خود اعم از فرشته یا ولیّ یا جن مقداری از قدرت و اختیار خود را واگذار نموده که او در آن حد مختار است.» این همان استعانتی است که باعث امتیاز بین اسلام و کفر و مؤمن و کافر میباشد و قرآن آن را شرک و حرام قرار داده است؛ اما مشرکان بت پرست به این اصل اعتقاد دارند و به آن عمل میکنند. این اشتباه از آنجا سرچشمه میگیرد که چون خداوند متعال بسیاری از امور دنیا را توسط فرشتگان انجام میدهد، برخی از بینندگان دچار اشتباه شده، میپندارند که خدا به این فرشتگان تفویض اختیار کرده است یا انجام بعضی از کارهای شگفتانگیز و خارج از قدرت بشر که توسط انبیا صورت میگیرد و معجزه نام دارد یا کارهایی که به وسیلهی اولیا انجام میگیرد و به کرامات شهرت دارند؛ اینجا در بدو امر این اشتباه رخ میدهد که اگر خدا به آنان چنین قدرت و اختیاری عطا نمیکرد، قادر به انجام این کارها نبودند، بدین جهت مشرکان نسبت به انبیا و اولیا اعتقاد دارند که آنها تا حدی مختارند. اما در واقع چنین نیست؛ یعنی ارائهی معجزه و کرامت جهت هدایت به راه راست فقط کار خدا میباشد و ظهور آن توسط پیامبر یا ولی برای نشان دادن عظمت آنان است.
آیات بیشماری از قرآن حاکی از این است که پیامبر یا ولی در ایجاد معجزه و کرامت اختیاری ندارند. از آن جمله: «وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلٰکِنَّ اللهَ رَمَىٰ» [انفال: ۱۷]، که یاد آور معجزهی پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم میباشد؛ بدین معنی که در یکی از جنگها آن حضرت صلى الله علیه وسلم مشتی ریگ به سوی سپاه دشمن پرتاب کرد که به قدرت خدا آن ریگها به چشمهای همهی دشمنان اصابت کرد. خداوند در این رابطه فرمود: «تو نینداختی؛ بلکه خدا انداخت.»
بدیهی است که معجزهی صادر شده از سوی پیامبر در حقیقت کار خدا است. همچنین زمانی که قوم نوح علیه السلام به او گفتند: «اگر راست میگویی، عذابی که ما را از آن میترسانی، بیاور.» فرمود: «إِنَّمَا یَأْتِیْکُمْ بِهِ اللهُ إِنْ شَآءَ» [هود: 33]؛ یعنی: «نازل کردن عذاب از آسمان به صورت معجزه کار من نیست؛ اگر خدا بخواهد، آن عذاب میآید.» آنگاه شما نمیتوانید از آن فرار کنید. همچنین قرآن به گفتهی گروهی از پیامبران اشاره نموده و میفرماید: «وَمَا کَانَ لَنَآ أَنْ نَأْتِیَکُمْ بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللهِ» [ابراهیم: ۱۱]؛ یعنی: «صدور معجزه در اختیار ما نیست و بدون خواست و مشیت إلٰهی صورت نمیگیرد.»
پیامبر و ولیّ چنین اختیاری ندارند که هر وقت هر چه را بخواهند، به صورت معجزه یا کرامت نشان دهند. مشرکین در هر زمان از پیامبران و نیز از پیامبر اکرم صلى الله علیه وسلم معجزههای خاصی مطالبه میکردند، اما آنچه را که خدا میخواست، آشکار میکرد و آنچه را که نمیخواست، ظاهر نمیکرد؛ سراسر قرآن مملو از این گونه شهادتها است. برای روشنتر شدن مطلب، مثالی میآوریم: فکر کنید، در اتاقی نشستهاید که روشنی آن توسط لامپ برق و هوای آن توسط پنکه به شما میرسد؛ آیا این لامپ و پنکه در ایجاد روشنی و هوارسانی خود مختاراند؟ خیر؛ زیرا آنها به وسیلهی اتصال به نیروگاه برق کار میکنند و اگر لحظهای این اتصال قطع شود، نه لامپ روشن میماند و نه پنکه هوا میرساند؛ چون در حقیقت کار لامپ و پنکه مستقل نیست؛ بلکه ارتباط مستقیم با برقی دارد که از نیروگاه دریافت میکنند. پیامبران علیهم السلام، اولیا و فرشتگانِ خدا نیز چنین وضعی دارند؛ یعنی در هر لحظه و هر کار خود محتاج خدا هستند؛ چون در سایهی قدرت و مشیت اوست که هر کاری ایجاد میگردد؛ اگر چه بروز آن همانند لامپ و پنکه توسط انبیا و اولیا صورت میگیرد.
از مثال فوق چنین بر میآید که هر چند انبیا و اولیا در انجام امور خارق عادت فاقد اختیاراند، با این حال نمیتوان منکر نقش آنها گردید؛ زیرا همانطور که بدون لامپ و پنکه روشنی و باد به شما نمیرسد، بدون وجود انبیا و اولیا معجزه و کرامت هم به وقوع نمیپیوندد.
در اینجا فقط یک اختلاف اساسی وجود دارد و آن اینکه با وجود جریان داشتن برق و اتصال آن بدون لامپ و پنکه، تولید روشنی و باد، طبیعتاً غیر ممکن به نظر میرسد، اما در مورد معجزه و کرامت باید گفت که حق تعالى قادر است بیواسطه و بدون پیامبر و ولیّ آن را متحقق سازد؛ لیکن سنت خدا بر این اصل استوار است که صدور آنها وابسته به وجود انبیا و اولیا باشد؛ چرا که هدف از معجزه و امور خارق العاده نمیتواند چیزی غیر از این باشد، پس روشن است که باید اعتقاد داشت که همهی امور در سایهی قدرت و مشیت خدا انجام میگیرد و نیز باید به عظمت و ضرورت انبیا و اولیا اعتراف نمود و وجودشان را لازم دانست؛ در غیر این صورت فرد از رضای إلٰهی و اطاعت از احکام او محروم خواهد ماند. همان طور که اگر کسی از لامپ و پنکه قدردانی نکند و آنها را ضایع گرداند، از جریان روشنی و هوا نیز محروم خواهد شد.
چون مردم بیشتر در مورد مسائل وسیله، استعانت و استمداد به اشکال برمیخورند، امید است که تشریح مسائل فوق حقیقت را روشن کرده باشد. علاوه بر این باید بدانیم که وسیله قرار دادن انبیا و اولیا نه مطلقاً ممنوع بوده و نه مطلقاً جایز است، بلکه در همان سطحی است که شرح آن گذشت؛ یعنی اگر کسی را مختار کل دانسته و وسیله قرار دهیم، شرک و حرام است، ولی اگر فقط او را وسیله و دستاویز بدانیم، جایز است. با وجود این متأسفانه مشاهده میشود که مردم در این مورد گرفتار افراط و تفریط شدهاند. وَاللهَ أَسْأَلُ الصَّوَابَ وَالسَّدَادَ وَبِیَدِهِ المَبْدَأُ وَالمَعَادُ.
رمز پیروزی دین و دنیا، هدایت به راه راست است
در حقیقت تفسیر این امر بیان شد که دعایی را که قرآن کریم برای هرکار و هر کس و در هر حال انتخاب نموده است، دعای هدایت به راه راست است. هم چنانکه پیروزی آخرت موقوف به پیمودن راه راست بوده و سرانجام به بهشت منتهی میگردد؛ مدار پیروزی در امور جهان نیز طی کردن راه راست میباشد؛ اگر برای رسیدن به هدف از مقدمات صحیح استفاده شود، به طور طبیعی، پیروزی حتمی خواهد بود. پس اگر شخصی پس از طی طریق به هدف خود نرسد، باید یقین نماید که اشتباهی در مقدمات کارش رخ داده است؛ بدین جهت از راه راست منحرف گشته و به پیروزی مورد نظر دست نیافته است.
سرانجام نتیجه میگیریم که هدایت راه راست منحصر به امور دینی و آخرت نمیباشد؛ بلکه درستی و پیروزی امور دنیوی نیز به آن وابسته است؛ پس فرد مؤمن نه تنها باید دعای هدایت به راه راست را در هر لحظه با نیت و آگاهی بر زبان جاری کند، بلکه آن را ورد جان خود سازد. وَاللهُ المُوَفِّقُ وَالمُعِیْنُ.
• برگرفته از: تفسیر معارف القرآن نوشتهی:
علامه مفتی محمد شفیع عثمانی
ترجمه:
مولانا سید محمد یوسف حسین پور