حَجه الوداع ، ارزش تربیتی و بیانی آن
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم در سال دهم هجری حج به جا آورد و همراه با ایشان، بیش از صدهزار مسلمان دیگر نیز حج گزاردند که به ”حجة الوداع“ مشهور است.
تمام قرائن بر این دلالت دارند که این حج، با این تفصیل، مقصود خداوندی بود و ناگهانی و بدون برنامهریزی نبود؛ بلکه در وقت مناسبش انجام گرفت: ﴿وَکُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ﴾ [رعد: ۸]؛ و هر چیز نزد او مقدار معینی دارد.
نسبت به تأخیر آن تا این وقت، حکمت رسا و مصلحت راجحی وجود دارد. در این زمان، اسلام در جزیرة العرب انتشار یافته و آمار مسلمانان نیز زیاد شده بود، ایمان، تنومند؛ و آتش محبت شعلهور بود. همه برای یادگیری و استفاده آمادگی داشتند و چشمها به مشاهده و دقت نظر مهیا بودند و لحظهی جدایی نزدیک شده بود.
ضرورت تقاضا میکرد که با امت، وداعی صورت گیرد؛ به همین خاطر رسول خدا صلی الله علیه وسلم از مدینه بیرون آمد تا حج به آورده و دیداری با مسلمانان داشته باشد و دین و مناسکشان را به آنان بیاموزاند و شهادت خویش را ادا کرده و امانت را به منزل مقصود برساند و آخرین توصیهها را بازگوید و از مسلمانان نسبت به این دین عهد و پیمان گیرد و آثار جاهلیت را محو و نابود گردانیده و آنها را زیر قدمهایش له کند.
این حج، به جای هزار خطبه و هزار درس بود. این حج، به سان مدرسه، مسجد و پادگان سیاری بود که غافل را آگاه، و تنبل را با نشاط، و ضعیف را قوی میکرد و ابر رحمتِ همراهی، محبت، مهربانی، تربیت و نظارت پیامبر صلی الله علیه وسلم بر آنها در رفتن و توقف کردنشان سایه گسترانیده بود.
از آثار پختگی عقلی مسلمانان و نیروی محبت و شدت وابستگیشان به این شخصیت محبوب که جانها را برایشان نثار میکردند، این بود که تمام اعمالی را که از ایشان صادر گشت، ثبت نمودند و حتیٰ باریکترین دقایق این سفر را نیز فروگذار نکردند و کوچکترین واقعات را نیز از یاد نبردند.
این امر در سفرهای دیگر بزرگان و رؤسا، پادشاهان و امرا و نخبگان و علما دیده نمیشود؛ چرا که این شأن دوستدار عاشق و عاشق راستین است که هر چیز محبوب را زیبا میبیند و از یادآوری آن لذت برده و سخن از او را به درازا میکشاند که هیچ امر کوچک و بزرگی را باقی نمیگذارد و حتیٰ امر نادری را هم به طور کامل بیان میکند.
پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم به وقت احرام خوشبویی به کار میبرد. پس ذکر میکنند که چه کسی این کار را برایش انجام داد و این چه نوع خوشبوییای بود؛ میگویند: «سپس عایشه رضی الله عنها با دستش او را با ذریره خوشبویی زد.[۱]» خوشبوییای که در آن مشک وجود داشت، تا جایی که درخشش مشک در سر و ریش مبارکش دیده میشد.
پیامبر صلى الله علیه وسلم بر حیوان قربانیاش نشانهای گذاشت. صحابه تفصیل و حدود آن را بیان نمودند که آیا در قسمت راست بود یا چپ، و چگونه از آن خون برآمد.
حجامت آنحضرت صلى الله علیه وسلم را نیز ذکر کردهاند - در حالی که حجامت امری طبی است و ربطی به مناسک حج ندارد - و مشخص کردهاند که حجامت در کدام قسمت بدن مبارک ایشان صورت گرفت و در کجای راه بود. لذا گفتهاند: در ”ملل“ حجامت کرد (ملل مکانی در بین راه مکه و مدینه در فاصله ۱۷ میل از مدینه واقعه شده است). باز میگویند: در ”لحی جمل“ (مکانی در راه مکه) بر روی سر مبارک حجامت کرد و به ایشان تکه گوشتی هدیه داده شد.
در حالی که این واقعهای عادی و تکرار شدنی است و در عموم احوال مهم گرفته نمیشود، اما صحابه آن را کاملاً با ذکر حدود به تفصیل بیان کردند. راوی میگوید: «زمانی که به منطقهی أبواء رسیدند، صعب بن جثامة گوشتی از کفل گورخری به ایشان هدیه داد.»
باز منزلگاههای بین مدینه و مکه را مشخص میکنند و روزهای سفر را میشمارند.
همهی اینها در زمانی بود که نوشتن خاطرات روزانه و دفترچهی یادداشت برای مردم ناشناخته بود؛ اما عشق، به این کار واداشته و نوآفرینی میکند.
سپس راوی میگوید: «باز برخاست و رفت تا اینکه در ذی طوىٰ منزل گرفت و شب یکشنبه را که چهار روز از ذوالحجه گذشته بود، در آنجا گذراند و نماز صبح را در همانجا خوانده و در همان روز غسل کرد و به طرف مکه رفت.»
آنها هیچ چیزی را در این سفر که مشاغلش هم بسیار بود، از دست ندادند؛ با وجودی که نشستگاههای آنحضرت صلى الله علیه وسلم زیاد بوده و ازدحام هم شدید بود. حتىٰ این هم از آنها فوت نشد که بیرون آمدن ماری در این اجتماع بزرگ و نجات یافتن از قتل را نیز ذکر کنند. راوی که واقعهی شب منىٰ را ذکر میکند، میگوید: «ناگهان ماری بیرون آمد، مردم خواستند که آن را بکشند، اما زود به سوراخش رفت.»
باز تمام کسانی را که پیامبر صلى الله علیه وسلم در این سفر با خود سوار کرده بود، نیز ذکر کردهاند[۲]، نام کسی که سرِ مبارک آنحضرت صلى الله علیه وسلم را تراشید، نیز نوشتهاند و اینکه چگونه موهای مبارک ایشان در میان مردم تقسیم شد که در سمت راست به چه کسانی اعطا گردید و در سمت چپ به چه کسانی.
همهی اینها تفاصیل و دقایقی هستند که مصدرشان جز محبت عمیق چیزی دیگر نمیتواند باشد.
∗ ∗ ∗
یقیناً جستجوی همانند این، در سفرهای رهبران و تاریخ مشاهیر کاری بیهوده و چیزی جز تلف کردن وقت نخواهد بود. امتهای زیادی زندگانی پیامبرانشان را به باد فراموشی سپردند و بسیاری از واقعاتِ سیرت، اخبار و مراحل زندگی ایشان را که حیات و تاریخ خودشان بدان وابسته بود، از دست دادند و فقط بر چیزی بسیار اندک از اخبار و احوال آنان محافظت کردند. مدت تمام اخباری که ما از زندگانی حضرت مسیح علیه وعلىٰ نبینا الصلاة والسلام میدانیم، از پنجاه روز هم متجاوز نمیشود[۳].
در کشورهای متمدن و ریشهدار علمی، صاحبان اندیشه و ادیان دیگر نیز بودهاند، اما فقط نام و خُردهچیزی از اخبارشان باقی مانده است که آن هم تشنگی را برطرف نمیکند و نمیتوان با آنها نسلها را رهبری کرده و راه را روشن گردانید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[۱] شارحان حدیث نسبت به ذریره و انواع آن زیاد نوشتهاند؛ بدان کتب مراجعه گردد.
[۲] صاحب ”نسیم الریاض“ نام تمام کسانی که پیامبر صلى الله علیه وسلم در زندگانی خویش آنها را با خود سوار کرده، نوشته است که ۳۸ نفر میباشند و ابن منده بیشتر از این تعداد را هم ذکر کرده است. در این باره به کتاب ”حجات النبی صلى الله علیه وسلم وعمراته“ اثر شیخ الحدیث مولانا محمّد زکریا کاندهلوی رجوع شود.
[۳] در دائرة المعارف بریتانیا (ج ۱۳، صص ۱۶،۱۷) در مقالهی ویژهی مسیح علیه السلام آمده است: «آن اخباری که از زندگانی حضرت مسیح به ما رسیدهاند، از ۵۰ روز بیشتر نمیباشند.»
امام سید ابوالحسن ندوی( وأذّن فی الناس بالحج )
ترجمه : زبیر حسین پور